بالش از من شکایت می کند نیمه های شب وقتی قلبم درد می گیرد می گریم ارام و بی صدا عادت کرده ام صدا خفه کن بزنم ......
نظر یادت نرهاو یک عروسک بود فقط یک عروسک مرا بازی داد حرفهایم را شنید ولی هرگز احساسم را درک نکرد عروسک کنارم نماند چون من بازی را بلد نبودم و باختم او رفت تا با دیگری بازی کند .......
نظر یادت نرهرفتنت اغاز ویرانی است حرفش را نزن / ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن / دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا / دل شکستن کار اسانی است حرفش را نزن / دلم را پیش خود پایبند کردی / ولی گفتی تو یک دنیای دردی / غرورم را شکستی بی تفاوت / برو فکر کن همیشه خیلی مردی ......
نظر یادت نرهدلم تنگ شده برای عکس هایی که پاره کردم و سوزاندمشان .... برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در انها نمی نویسم .... حتی برای ادمهای حسودی که دور و برم می چرخیدند و خیلی دیر شناختمشان .... برای بی خیالی و ارامشی که مدتهاست دیگر ندارمش .... برای خنده هایی که دارم فراموششان می کنم و برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام .....
نظر یادت نرهروزهای بارونی رو خیلی دوستت دارم اخه معلوم نیست که منتظر تاکسی هستی یا اواره ی خیابون هایی ..... بخار هوا مال سرماست یا دود سیگار .... روی گونه هات اشک یا دونه های بارون ......
نظر یادت نرهبرای خودت زندگی کن کسی که تو را دوستت داشته باشد با تو می ماند برای داشتنت می جنگد اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود .......
نظر یادت نرهاینقدر خودت را نگیر .... ! اینقدر با تکبر و غرور با ادم حرف نزن ... وقتی کسی به تو ابراز علاقه کرد فکر نکن که فوق العاده ای ... !!! شاید اون کم توقعه ......
نظر یادت نرهتا اخر عمرت هم اگر تنها موندی مهم نیست فقط نذار به جایی برسی که تو اغوش کسی به یاد کس دیگه باشی .......
نظر یادت نرهاگر این بار زن زیبایی را دیدید هوس رو زنده به گور کنید و خدا رو شکر کنید واسه خلق این زیبایی ... زیر باران اگر دختری رو سوار کردید جای شماره به او امنیت بدهید او را به مقصد مورد نظرش برسانید نه به مقصد مورد نظرتان در تاکسی خودتون و به دربچسبونید نه به اون ... زن ایرانی وقتی مرد ایرانی رو تو کوچه خلوت میبینه احساس امنیت کنه نه ترس بیایید فارغ از جنسیت دختر و پسری یه کم مرد باشیم .......
نظر یادت نرهچه کسی حرف مرا می فهمد .... ؟ چه کسی درد مرا می داند .... ؟ در پس پرده ی اشک چشمم چه کسی راز مرا می خواند .... ؟ چه کسی واژه تنهایی را در دل غم زده ام می بیند .... ؟ با سر انگشت محبت چه کسی قطره ی اشک مرا می چیند .... ؟ سال ها غیر خداوند بزرگ هیچ کس از غمم اگاه نبود .... توشه ی زندگیم در همه عمر جز غم و غصه جان کاه نبود .... مرگ یک روز و یا یک شب سرد چشم غمگین مرا می بندد .... شاید انجا پس از این رنج و عذاب سردی گور به رویم خندد ........
نظر یادت نره